خواندن و خواندن(مرحله لیسانس) دوباره خواندن و خواندن(مرحله فوق لیسانس) سه باره خواندن و خواندن(مرحله دکتری) نوشتن و نوشتن(مقالات صد تا یه غاز- یه چیزی مثل همین وبلاگ نویسی) دوباره نوشتن و نوشتن(مقالات ده تا یه غاز – مثلاً یه چیزی مثل مجله نوشت) سه باره نوشتن و نوشتن( مثلا پایان نامه و این جور چیزا – مثلا مقاله علمی پژوهشی) به اینها میگن پروسه های یک زندگی علمی. چقدر جالب!! اول تلنبار میکنی بعد خیلی منصفانه به طوری که بین سی سال- یعنی از زمان استخدام تا زمان بازنشستگی- به طور مساوی تقسیم بشه شروع میکنی به نوشتن. البته نوشتن هم برای خودش قواعدی داره. ۱.باید قلمبه و سلمبه بنویسی ۲.درباره موضوعاتی که به تو و اطرافیانت هیچ ربطی نداشته باشه بنویسی- آخه اینطوری به کسی بر نمی خوره و قضاوت هم درباره اش سخت تر میشه- یک موضوعاتی مثل دیالکتیک مرلوپونتی ، نسبت میتوس و لوگوس در افلاطون و …(این مهم را به یادداشتی دیگر احاله میدم) تازه یادت باشه که نوشتن برای خودش توابعی هم داره مهمترین تابع اش هم تبعیت پایه علمی و حقوق و مزایا از این امر خطیره. این غُصه ادامه دارد… پی نوشت : میدونم مطلب گسیخته و اجمالش بابت ابهام شده این را بگذارید بابت حرصی که درباره این موضوع می خورم. تا إن شاء الله سر وقت یک مطلب مفصل بابتش بنویسم.
|
بدون دیدگاه